• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : معناي زندگي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + پرهام 

    مينوشتم:

    روزگار بر خلاف آرزوهايم گذشت

    يا

    كاش مي شد همچو آواز خوش يك دورگرد زندگي را بار ديگر دوره كرد

    يا

    كاش سرنوشت جور ديگر مي نوشت/

    خوش باشي0پرهام

    بالاخره طلسم شكست وارد وبت شدم .....( نيشخند ) ( آنقدر وبت پر حجمعه كه شكلك ها باز نشد ) ( زبون )

    من پشت كاميونم مي نوشتم آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا ؟ ( چشمک )

    پست مامان کاکتوس هم جالب بود .

    يه بار استادم يه حرفي زد اصلاً يادم نمي ره
    گفت اگه از يه سياره ديگه بيان و نظرشون رو در مورد ما انسان ها بگن يکي از حرفاشون اينه که  همه عمر به دنبال چيزي مي گردن که وقتي بدستش اورد کنار مي ذارن!!!!!!!!
    "همه عمر به دنبال براي چيزي جون کنديم که برامون ارزش نداره"

    سلام

    خيلي سخت شد

    راستش الان هزاران فكر به سرم اومد هزاران جمله وشعر

    و اين جهان پر از صداي پاي مردمي است همچنان كه روي ترا ميبوسند درذهن خود طناب دار ترا ميبافند

    يا شايد

    چنان در خويش مي گريم كه مژگان هم نمي بيند(نميداند)

    و يا..........

    خيلي جمله هاست كه حرف دل ادمهاست

    علي يارت دست حق نگهدارت