• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : برشي از يك رابطه ي انساني !!!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 17 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام.

    بعنوان برادري كه متاهل است اين جسارت را به خودم مي دهم كه عرض كنم:

    آن آقا ي محترم كه از كلامش و التماس محترمانه اش بوي تقوا به مشام نمي رسد اسير هواي خود است. و مصداق همان گربه اي است كه براي رضاي خدا موش نمي گيرد! (كردم اشارتي و مكرر نمي كنم!)

    خداوندا به محمد و آل محمد دختر و پسر جوان و پاكيزه ما را از دستبرد دزدان روزگار حفظ بفرما.

    منظور من اين بود كه هميشه جماعت دختران مظلوم نيستند. فكر كنم منظورم رو بد گفته بودم

    و شب يلداتون هم قشنگ.

    سفيد مثل شب.

    فعلا

    سلام

    پست قبليتون جالب بود...

    ببخشيد اگ با تاخير ميام.

    يك داستان نوشتم و فرستادم واسه مسابقه گفتن اگه كس ديگه اي نفرسته تو اولي

    شد همون قضيه فيلم كوتاه...

    جالب بود!

    ولي حتي در اين برشي از واقعيت دختران مظلوم نمايي شده بودند كه با اين حساب اين برش از واقعيت خيلي عادلانه نيست

    اگر خواستيد جوابي بدهيد در وبلاگ خودم بدهيد يا اينكه به من خبر بدين كه جواب دادين.البته اگه خواستين جواب بدين!

    سلام

    فكر مي كنم خيالپردازيت زياد است

    فكر مي نم دوستي را درك نكردي

    ولي مي دانم كه رمز و مرموزي را خوب درك كردي

    مشخص است

    به من نيز سري بزن

    يا حق

    سلام

    حالتون خوبه؟!

    ببخشيد ديگه يه مدتي نبودم.

    راستش پريروز اومدم وبلاگتون هرچي قسمت نظرات رو ميخواستم باز كنم نميشد. ذخيره كردم وبلاگتون رو. يه خط رو خوندم تا آخرش رفتم. خيلي خيلي قشنگ مي نويسيد،واقعا تبريك ميگم

    اين كه نوشتيد از همه دوستان عزيزم خواهشمندم......

    من دو سه تا از اون جملات قصارتون رو اس ام اس كردم

    .................................

    اين پستتون هم جالب بود اما ظرفيت خواننده ها رو ديديد كه...

    خيلي خوشحال شدم دوباره اينجا اومدم و نظر دادم

    انشالله بهرمند بشيم از دست نوشته هاي قشنگ و پر مغزتون.

    يا علي

    دوستي و ارتباط دختر و پسر آن هم از نوع قشنگش نه مورد تاييد عرفه و نه مورد تاييد شرع، تنها راهي که اين ارتباطها دارد يا از نوع شرعيشه و يا از نوع عرفيش که فايده‌اي ندارد. کساني که به عرف و شرع پايبند نيستند تلاش مي‌کنند از هر راهي هست وارد بشوند، در حالي که دختران آگاه و با هوش که در نهايت ضرر متوجه آنها خواهد بود،‌ فوراً فکر اين گونه آدمها را مي‌خوانند و مي‌خواهند يک جورايي حاليشون بکنند که باباجون اين ارتباطها عاقبت خوشي ندارد. مثل کاري که شما کرديد. واقعا ما مردها بايد يه کم عقلمان را به کار بندازيم و ببينيم عاقبت اين کارهايي که مي‌کنيم به کجا خواهد رسيد؟ دخترها امانتند و صاحب دارند. مثل باغهاي مردم و بدون اجازه صاحبانشان هيچ گونه تصرفي در آنها جايز نيست. اميدوارم حرفهام زننده نباشد. خيلي جالب بود نوشته تون.
    پاسخ

    ممنون از ابراز عقيده تون ! با حرفهاي شما موافقم و به هيچ وجه زننده نبود . قصد بنده نيز بالا بردن آگاهي !!! بود نه تعريف كردن ماجراهاي زندگيم ! مگر من مغز ........ خورده ام كه بيايم و اين چيزها رو بگذارم توي وبلاگ ؟؟؟؟؟

    سلام

    ممنون كه به سر زده ايد

    پاسخ

    قابلي نداشت . وظيفه بود .
    + شاديبا 

    سلام.

    به آن آقاي محترم بگو دوستي براي شناخت و بعد ازدواج، حداكثر دو يا سه ماهه! كش پيدا نكنه. خودت هم شنيدي.

    حرف من را به هيچ دليلي جدي نگير!

    پاسخ

    نه جناب شاديبا ! اين ماجرا واقعي نيست ! ....

    كاش مي‏گفتين آخرش كدوم برنده‏ مي‏شن!

    :) اين جناب محسن كه يه خرده پايين‏تر كامنت گذاشته‏ن چه فكراي بامزه‏اي كرده‏ن! توصيه مي‏كنم براي اين‏كه سوءتفاهم نشه، بالاي اين‏جور نوشته هاتون بنويسيد +15!

    يه چيزي ديگه! من از اين انذار و تبشيرهايي كه اول يا آخر نوشته‏هاتون هست كه گفتيد نوشته‏هاتون رو يه وقت ندزديم خوشم نمياد؛ احساس مي‏كنم توهين به شعور مخاطبه. همين

    پاسخ

    نه دوست عزيز ، اين نوشته هاي بالا و پايين به خاطر توهين به مخاطب نيست ابدا ! دو دليل دارم براي اين كار . اصلا اين طور فكر نكنيد كه دل گير مي شم .

    آسيب‌شناسي روابط بين نويسندگان و سردبيران مجلات عنوان مطلب طنز تلخي است که به نظر شماها بيشتر نياز دارد. لطفا تشريف بياوريد و بخوانيد تا از نظرات شما خوبان هم استفاده کنيم. شما که از نزديک دستي بر آتش داريد بايد بفهميد در مجلات چه مي‌گذرد! اگر مبتدي هستي، اگر حرفه‌اي هستي و اگر مي‌خواهي عضو هيئت تحريريه مجله‌اي باشي بايد بعضي چيزها را بداني. مگر نه؟ فعلا سه قسمتش نوشته شده و اين قصه ادامه طولاني خواهد داشت!

    دخترها مثل سيب هاي روي درخت هستند. بهترين هايشان در بالاترين نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمي خواهند به بهترين ها برسند چون مي ترسند سقوط كنند و زخمي بشوند.. بنابراين به سيب هاي پوسيده روي زمين كه خوب نيستند اما به دست آوردنشان آسان است، اكتفا مي كنند. سيب هاي بالاي درخت فكر مي كنند مشكل ازآنهاست درحالي كه آنها فوق العاده اند. آنها فقط بايد منتظر آمدن پسري بمانند كه آن قدر شجاع باشد كه بتواند از درخت بالا بيايد ... ..

    سلام .

    قصد من از نوشتن اين نوشته اول شدن بود و بس . فك كنم اول شدم . پس خدا رو شكر مي كنم .

    كسايي كه منو در اين امر ياري كردند :

    1- توكل به خدا 2- هاجر خانم كه بهم گفت 3- خودم كه پشت وبلاگش نگهباني مي دادم تا ببينم كي آپ مي كنه .

    خوب ديگه زيادي لوس شدم .

    تا سلامي ديگه خدانگهدار

       1   2      >