سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لــعل سـلـسـبیــل

قصه‌ی مرگ و زندگی، یکی از قدیمی‌ترین قصه‌های تاریخ بشره. موضوعیه که همیشه بوده و هست. اما این قصه برای من بعضی وقت‌ها عجیب می‌شه. آن زمان که مرگ در خونه‌ای رو می‌زنه، صدای گریه‌ی یک مولود تازه‌، ممکنه فضای خونه‌ی دیگه ای رو پرکنه. هنوز غرق در ماتم از دست دادن زینب بودیم که شادی بخش ترین گریه‌ی دنیا، چراغ دلمون رو روشن کرد. روشنایی بعد از ظلمت... و صدای یک دختر کوچولوی دیگه، توی این دنیا پیچیده شد. اهل این نیستم که برای هر تولد و یا حتی مرگی در این وبلاگ پستی بزنم، اما این مرگ و این تولد، تلنگری بود برای خودم. که شاید بتونم نگاه تیره‌ام رو به این دنیا بهبود ببخشم. که اگر زینب رفت،‌کیانا کوچولو اومد. که زینب روزی کیانا کوچولو بود و وجودش رحمتی که از ما گرفته شد، پس عشق رو باید نثار عشق‌های تازه کرد وعشق قدیمی رو در دل قاب گرفت که هیچ وقت فراموش شدنی نیست.
کیانای نازنین! سیب گلاب کوچولوی مامان و بابا! به دنیای ما خوش آمدی! کیانا هروقت از بودن در این دنیا ترسیدی، به عقب برگرد و دست مامانت رو محکم بگیر!


نوشته شده در دوشنبه 88/7/13ساعت 5:19 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |

Design By : LoxTheme.com