لــعل سـلـسـبیــل
به نظر بابا (البته با خنده و شوخی این را میگوید) قلب هرکسی در یک جای اوست. مثلا قلب یک پادو در پای اوست که همهاش باید بدود و کار کند. قلب یک آدم خسیس یا تاجر توی جیبش میتپد. اگر جیبش یک دفعه خالی شود، قلب او میگیرد و گاهی هم سکته میکند و میمیرد. قلب یک عارف یا مردِ خدا کف دستهایش قرار دارد، وقتی که دستهایش را رو به خدا میگیرد. قلب یک دیدهبان در چشمهایش میزند. بابا میگوید همهی رمز مسئله در یک شوخی قدیمی نهفته است که یک لوطی با میمونش یا اَنترش در قدیم میکرد. لوطی معرکهگیر در میان حلقهی جمعیت، از میمون میپرسید: جای دوست کجاست؟ قلب بابا توی جورابش است/ نقی سلیمانی/ نشر شکوفه، 1388 پاییز که میشود، کلاغها توی دلم عروسی میگیرند.
و میمون قلبش را نشان میداد.
*
آدم و حوا خواستند با برگ خود را بپوشانند، پاییز متولد شد.
*
پاییز تنها عروسی که سرش برگ می پاشند، عوض نقل!
*
مشکی هم رنگی ست؛
مثل زرد و نارنجی فصل ندارد،
اما دل که دارد!
Design By : LoxTheme.com |