ميان اين اين همه گــلهاي رنگارنگ باغ عشق
گل از چشم تو مي چينم گل از چشم تو زيبا سبزه
به شوق ديدنت سر مي کشند از پشت پرچين ها
بــــهار آورترين گــــــلها هــــــمه محو تماشا سبز
فضــــــاي دره از بــــوي بـــــهار آکنده مي گردد
چون بر مي داري آهسته قدم روي علفها سبز
بيا اي دختر دريا کــــــنار سـاحل چشمم
که ديدن دارد اينجا با تو چشم انداز دريا سبز
نه تنها عشق من احساس من يا شعر من شد سبز
که از لـــطف نــگاهت خـاک هم گرديده حتي سبز