چقدر جالب...گرچه خودم حوصله اين کارارو ندارم اما دوست دارم کلکسيون ديگران رو ببينم و لذت ببرم.اميدوارم به زودي موضوع مجموعه جديدت رو بيابي....
مرسي مي دوني که وقتي از فرزند مادري تعريف بشه چقدر اون مادر لذت مي بره.من از پريروز تا حالا که همه هي ميان و از پسرم تعريف ميکنند اينقدر ذوق مرگ شدم که دلم نميخواد پست جديد بذارم
مداد رنگي!
خيلي کلکسيونه قشنگي ميشه ، هم رنگيه هم مداده هم خوشگله هم هنريه !
جالب بود..
اما براي من کار دلچسبي نيست.
من تو ذهنم واسه خودم كلكسيون زندگي خودم در زمانهاي مختلف رو درست كردم. شايد يه كم مسخره باشه ولي همينه كه هست!
با پست "ساندويچ نون و پنير مامان" آپم.
سلام هاجر
من اصلا از كلكسيون خوشم نمياد. چيزي كه دلبستگي به ماده صرف بده برايم دلپذير نيست. ولي اگه بخوام كلكسيون جمع كنم دوست دارم يك كلكسيون اسلحه درست كنم :دي
تو هم چه چيزهايي را براي كلكسيون انتخاب كردي. ببين كلكسيون موي رتگ شده خوبه ها. تو عروسي ها ميري يك قيچي دستت راشه و هي از موي دخترها فاميل كه صدها رنگ دارن يك تيكه اش را ببر. مثل همين نمونه هاي موهاي رنگ شده كه تو يك ورق مي چسبونن . خيلي هم نوستالژيكه.
اگه پسر بودي موهات ميريخت و كچل ميشدي. كجا دم اسبي مي بستي؟ :دي
واي تو پسر بودي كلي فساد اينجاد مي كردي تو قم. خوب شد نشدي. ببين مي توني از اون دخترهاي ترگل ورگل بشيا. :دي
سلام
منم خيلي جمع كردن چيزايي كه دوست دارم
من يادم مياد كيسه هاي كارتوني جمع ميكردم
واي چه خوش ميگذشت