• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : كلكسيون من
  • نظرات : 5 خصوصي ، 13 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چقدر جالب...گرچه خودم حوصله اين کارارو ندارم اما دوست دارم کلکسيون ديگران رو ببينم و لذت ببرم.اميدوارم به زودي موضوع مجموعه جديدت رو بيابي....

    مرسي مي دوني که وقتي از فرزند مادري تعريف بشه چقدر اون مادر لذت مي بره.من از پريروز تا حالا که همه هي ميان و از پسرم تعريف ميکنند اينقدر ذوق مرگ شدم که دلم نميخواد پست جديد بذارم


    مداد رنگي!

    خيلي کلکسيونه قشنگي ميشه ، هم رنگيه هم مداده هم خوشگله هم هنريه !

    پاسخ

    دارم آبجي! يه جعبه سي و شش تايي كه خيلي دوستشون دارم و چند تا جعبه ديگه كه بعضي ها نو اند و بعضي ديگه كهنه! عشقم نقاشي با مداد رنگيه و بعدش رنگ و روغن!


    جالب بود..

    اما براي من کار دلچسبي نيست.

    با شعري به روزم.
    اهل کلکسيون نيستم، ولي دوست دارم کلکسيون کساني که اهلش هستند را ببينم. نگهداري از کلکسيونها واقعا حوصله مي‌خواد که من حتي حوصله خودمم ندارم.
    مي گم که حالا که بزرگتر شدي برو سراغ کلکسيون جواهرات... خيلي حال مي ده! اسمت م بزار لعل زاغي!
    کدام تمايل؟ فهميدنش سخته کمي... احتمالا با يکي از اين پنج تاي پاييني جور در بياد:
    اعلموا انما الحيوة الدنيا: لعب و لهو و زينة و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد...
    ربط به اون دنيا احتمالا نداره. هرچي هست يا بازي است يا سرگرمي يا تجمل و زيبايي خواهي است يا فخر فروشي و يا تکاثر
    کسي چه مي داند!
    پاسخ

    نه آبجي جان، اينجا اولين جاييه كه دارم از اين تمايلات صحبت مي كنم. شايدم به نوعي ضعيف شده ي علاقه به مال اندوزيه!! به هر حال توي خط جواهر و اينها نيستم. حتي يه تيكه طلا هم توي دست و بالم نيست آبجي! ممنون از پيشنهادت!

    من تو ذهنم واسه خودم كلكسيون زندگي خودم در زمانهاي مختلف رو درست كردم. شايد يه كم مسخره باشه ولي همينه كه هست!

    با پست "ساندويچ نون و پنير مامان" آپم.

    سلام چه جالب
    منم وقتي بچه بودن عاشق جمع کردن تمبر بودم فکر کنم 18 يا 19 تا آلبوم تمبر رو پر کردم!!! حتي تمبر هاي خارجي هم داشتم!!!
    بعدشم که رفتم تو خط شيمي!!! کلي مواد مختلف جمع کردم دور خودم!!! بعدها هم که افتادم توي خط الکترونيک و کيت سازي و جمع کردن قطعات مختلف توي کلکسيونم!!! و تا اونجايي که يادم مياذ از اولش سنگ جمع کردنو دوست داشتم!!! از بابام ياد گرفتم!! هنوزم وقتي ميرم يه جايي که سنگ هاي زيبا هستن نميتونم مقاومت کنم!!! يه مدتي کلکسيونم شده بود قطعات کامپيوتر يه مدتي انواع ربات رو داشتم اين آخر آخر ها هم مث شما کارم شده بود جمع کردن کتاب و قلم!!! حدود 600 جلد کتاب با موضوعات مختلف و 2670 جلد کتاب الکترونيکي باز هم با موضوعات مختلف و بيش از 49 مدل روان نويس!!! اما از وقتي تابستان شد و درس و دانشگاه تعطيل شد رو اوردم به جمع کردن کلکسيوني از آهنگهاي قديمي!!! از تمام کلکسيونهام فقط سنگهام و بخشي از کتابهامو و چند تا از روان نويس هامو نگه داشتم البته آهنگهاي قديميمو هنوز دارم زياد تر ميکنم!!!
    به شما پيشنهاد ميکنم بيا يه کلکسيون وب لاگ يا يه کلکسيون لوگو يا عکس يا کلکسيون هايي که تو مايه هاي کامپيوتر و اينترنت هستن رو بزن چون هم خرج ندارن :دي و هم جا نميگيرن و هم لازم نيست بعدا بريزيشون دور!!!!

    موفق باشي به منم سر بزن
    + مجيد خوشدست 

    سلام هاجر

    من اصلا از كلكسيون خوشم نمياد. چيزي كه دلبستگي به ماده صرف بده برايم دلپذير نيست. ولي اگه بخوام كلكسيون جمع كنم دوست دارم يك كلكسيون اسلحه درست كنم :دي

    تو هم چه چيزهايي را براي كلكسيون انتخاب كردي. ببين كلكسيون موي رتگ شده خوبه ها. تو عروسي ها ميري يك قيچي دستت راشه و هي از موي دخترها فاميل كه صدها رنگ دارن يك تيكه اش را ببر. مثل همين نمونه هاي موهاي رنگ شده كه تو يك ورق مي چسبونن . خيلي هم نوستالژيكه.

    اگه پسر بودي موهات ميريخت و كچل ميشدي. كجا دم اسبي مي بستي؟ :دي

    واي تو پسر بودي كلي فساد اينجاد مي كردي تو قم. خوب شد نشدي. ببين مي توني از اون دخترهاي ترگل ورگل بشيا. :دي

    + فرشته کوچولو 
    چه باحال ؟
    من هم فقط کلکسون مداد رنگي داشتم ودارم از اون دو سالگي ام بگير تا حالا هنوز همه شون رو دارم تاحتي بعضي هاشون رو از کوچيکي نمي شه باهاش نقاشي کرد

    سلام

    منم خيلي جمع كردن چيزايي كه دوست دارم

    من يادم مياد كيسه هاي كارتوني جمع ميكردم

    واي چه خوش ميگذشت


    سلام
    مرا بسپار در يادت به وقت بارش باران؛

    نگاهت گر به آن بالاست،

    و در حال دعا هستي،

    خدا آنجاست،

    دعايم كن!




    بروزم