• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : داستانك
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    وبلاگتون خيلي جالبه

    منهم هر روز به روز ميكنم البته دوست دارم كه اين طوري ادامه بدم.

    وبلاگ به خدا ميگم خوشحال ميشهكهشما هم بهش سر بزنيد.

    و تبادل لينك كنيم.

    اين حقيقت زندگي خودت بود يا يك داستانك

    به نظرم بايد اينگونه موارد را ذكر كني

    چون در يادداشت هاي ريزه ميزه يه بار در مورد خودت مي نويسي يه بار يك داستانك مي گويي

    در ضمن به روز كردم

    ميز گرد شبانه

    فرار مغزها

    راستي حال مي كني من و علي هر روز بهت سر مي زنيم

    بدك نيست بروم با علي اقا هم اشنا بشوم نظر تو چيه ( خنده )

    خب برقيش چي شد؟

    تازه قسمت هيجان انگيزش رسيده بوديم.

    سلام

    داستانك؟

    جالب بود از اون داستان كوتاه ها بودكه تو وبلاگ بهشت گن شده هم يك اشاره اي كرده بوديد؟

    پاسخ

    بله . درسته . اين همون داستان ميني مال هستش يا داستان كوتاه كوتاه .بقيه هم نداشت . تموم شد!

    سلام

    من هنوز نفهميدم ما اين داستانها رو بايد باور كنيم يا نه!!

    سلام

    داستان بسيار جالبي بود و 2پهلو

    نوشته هاتون بسيار زيباست و جذابيت خاصي براي من دارن

    مبعث رو تبريك ميگم . با ارزوي بهترين ها براي شما و خانواده محترم

    يا علي. شاد كن و شادزي