• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : عاشقانه
  • نظرات : 2 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    براي يگانگي احساس من با احساس خودت ، آخرين شعرم را دروبلاگم بخوان . غزلي است عاشقانه اما درآخر نوشته ات احساس کردم که به سمت طنز رفته اي . چيزي که دلم نمي خواست اين نوشته ي عزيز ، به اون دچار بشه . يه نظره ديگه . شايد درست نباشه وشايد برداشتم غلط باشه . به هر صورت قلمت را دوست دارم .
    + علي 


    فقط از کجاي بشقاب ميخواد در بياد؟

    پاسخ

    يه بشقاب گرد و صاف و سفيد رو تصور كن... يهو مي بيني داره از دور بشقاب دود بلند ميشه... بعد هي دود زياد ميشه زياد ميشه و بالاخره دود ميرسه مركز بشقاب و يه غول تپل مپل كچل اون وسط ظاهر ميشه...


    متن قشنگي بود.کوتاه نوشته ها گاهي تاثيرگذارترند.

    هنوز بارون نداريد؟کم کم به اون ورا هم مي رسه.صبور باشيد

    پاسخ

    نه! فقط يه نم نم كوچولو ديروز بعد از ظهر...
    + حسين مسلمي نائيني 
    جالب بود .بهره گرفتن از کارهاي روزمره در جهت خلق احساس آني .موفق باشيد .

    غول چراغ جادو رو شايد بشه تو تلوزيون ديد ولي فکر کن اگه از تو بقشاب در بياد چي ميشه؟

    پاسخ

    از توي بشقاب كه با حال تره!!


    سلام

    خوبي ؟

    چه عشقولانه ...

    و تو بلاخره ظاهر خواهي شد...

    مطمئنم!

    + مجيد 
    جالبه! فوق العاده است!


    به روح اعتقاد داري؟

    ظاهر ميشه

    از تو فکرت مياد بيرون


    زيبا بود