• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : همان خود وحشي
  • نظرات : 8 خصوصي ، 15 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 3 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    واااااااااااااااااااااااي چقدر زيبا . اول که وارد داستان مي شي، خيال مي کني که نويسنده دوست نداره با قهرمان داستان همراه بشه. بعد يکباره جا مي خوري و مي بيني که نويسنده از زاويه اي ديگه داره به اجتماع پيرامون خودش نگاه مي کنه .با احساس خوشايندي نسبت به دختر، ن دوباره حس يگانگي را رو مي کنه امامقايسه ي دو نفر با دوبار متفاوت که يکي دختري مثل عروسکي خميري و ديگري لپ تاپ است، دو مدل کاملا مختلف از دوزندگي متفاوت دريک جامعه ارائه داده مي شه .البته با آخرين جمله ي داستان ، نويسنده موضع خود را آشکارتر مي کنه و به نوعي ظريف انتقاد و اعتراضش را نشون مي ده .