• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : از جنس حباب...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 1 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام جالب بود:) خصوصا قسمت شکلات که نوشته شده بود شوکولات!!!
    جالب بود
    + رضوان مرادي 
    راستش نيدونم هنو! مي ترسم اون وقت خودم هم از خودم وترسم!
    اين چيزا اصلا خوبه ييهويي اتفاق بيفته! نظر خواهي که وشد، آدم دلش 2 تا وشد!
    پاسخ

    تنها چيزي که نيستي، ترسناک بودنه و خشونت! اصن بهت نمياد! راستي پست جديدمو هم بخون...
    + رضوان مرادي 
    فرصتش پيش نيومده تا حالا! بس که دور و روم رو بچه مثبتا گرفتند خو!
    پاسخ

    پس بهت فرصت بديم يعني؟ :دي
    سلام! منم با زهرا و جويبار و حسين و رضوان موافقم! حس کامنتيدن ندارم! ولي اگه بهم نشونش بدي حالشو جا ميارم!
    پاسخ

    مرسي آبجي جونم ولي اصلااين کارا بهت نميادا!

    معرکه بود!

    نوشته هات خيلي قوي تر از قبل شدن. قبلا هم البته خيلي قلمت رو دوس داشتم. اما الان لذت مضاعفي مي برم با خوندن هر متن.

    موفق باشي دوس جون!

    دوستاني هستند به مانند کوههاي سر به فلک کشيده.هم صحبتي با آنان شرف است و رفاقت با آنان ضمانت سلامت و در کنار آنها بودن حق است و فراموشي آنان محال و دعا برايشان واجب و تو....مصداق آني

    + حسين 
    حالا عين دست و پا چلفتي ها هستي ؛ حداقل سعي کن به پيرزنها تنه نزني . هيچوقت هم تو آئينه بخصوص آئينه ئ دستشوئي نگاه نکن . موفق باشي .
    خيلي زيبا نوشته بودي
    ....عين نويسنده ها....... !


    چقــــــــدر قشنگ بود.........

    پاسخ

    مرسي عزيزم.
       1   2      >