من نيستمآنکه بايد مي بودم ، آنکه بايد باشممن نيستم من.من گرفتارم من اسيرم من خستمهيچ راهي نيست؟راه زندگي بر من ، راه غصّه خواهي بيش نيست.من نيستم منجادّه هاي آينده در خيالم ديريست ، کوچه هاي تاريکيست.آه شقايق هاي وجودم :با گذشته زندم.بشنو از من ، من نيستم منبشنو و هيچ نگو از من با محبّت با وجودي از عشقبا قلم ها در شببا سکوت شاعرانه در فکر ، با خيالم ، با روحهيچ نگوبشنو آنچه در قلب سياهم برپاسترنگ من در غم نيسترنگ من آبي استروح من بر قايققايقي بر درياست.آه بر من که نيستم ، من نيستم منغوطه ور در خوابلحظه اي در خانه ، لحظه ها در گرداب.فکر من شب هامي رود تا پرواز ، پيش آن کبکيکه رهاست از سيلابفکر غم هاي درازبشنو از من $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });