يا من هوالکبير المتعال
دوست عزيز و گرامي ... از اينکه حقير را مورد عنايت قرار داده و از درياي بيکران لطف و مرحمتتان ، جويبار ناچيز اين بي سر و پا را به خروش انداخيتد ... تشکر و سپاس فراوان دارم ...
نمي دانم چگونه است که در هر مراجعه که بخشي از اين مطلب ارساليتان را مرور مي کنم في الحال اين ابيات در خيال ما بتصوير کشيده مي شوند ...
سالها دل طلب جام جم از ما مي کرد / آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي کرد
برخي ها بر اين تمنا ، آنقدر بها مي دهند که يادشان مي رود خودي هست و از خود بي خود مي شوند ... آنهم براي بيگانه ...
اي کاش که همه ما براي خويشي بي خويش مي شديم که بحق خويشتن خويشمان بود ...
در انتظار حضور گرم و الهام بخشتان ... در سراي محقر سلوک بي سامان ...
يا علي مدد
حقير فقير ساحر علي