شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *بُردي در کار نيست تو ميروي من مي روم و اين وسط کلاغ ها شاعر مي شوند ...*
*صبا*
91/7/9
*حسن بايرام نژاد*
کلاغ رو چه به شاعري!
مگه چشه کلاغ؟
مشکل کلاغا به نظرم پررو بودنشونه يه کم... صداشونم قشنگه :دي
زشته!
يه کلاغه مدت ها همسايه مون بود:دي. آشناييت کامل دارم باهاشون!
تقليد صدا؟:)))))))))
اي جونم.
*صبا*
حالا چرا كلاغ؟ اصلا كلاغ هم مگه شاعر متونه باشه؟
خب وقتي قحط شاعر درست و حسابي باشه، کلاغ هم از فرصت استفاده مي کنه، خودشو شاعر جا ميزنه ديگه!!
*صبا*
=)) اين همه شاعر خوب، كلاغ رو بيخيال شو :دي
:دي. گناه دارن کلاغا باهاشون مهربون باش صبايي!
*صبا*
من مهربونم، دوستشون هم دارم اما انتظار شاعري ازشون ندارم :دي
:دي بهشون فرصت بديم ببينيم چي ميشه :))
*صبا*
آره اينطوري بهتره :دي
*صبا*
تو هنوز اينجايي ؟ الان كه ماه رمضونه كاربراي آنلاين اين موقع شب از 8 تا رسيدن به بالاي 20 :دي
وعده ي ما هرشب همين جا، پيام رسان:دي.
کلا شب زنده دار که هستم آبجي. ماه رمضون ديگه تا سحر بيدارم هرشب...
ا لافا:دي
فردا بايد دو تا کار تحويل بدم هنوز يه خط هم ننوشتم...... دارم دق مي کنم!!
بعد سحر دق كن كه يه ثوابي هم داشته باشه:دي
*يکي بياد کمککککککککککک* يکي بکوبه تو کله ي من که راه بيفته:دي
*صبا*
چي مي خواي تحويل بدي، بگو من بهت ايده بدم :)
براي برنامه تلويزيوني بايد داستان کوتاه روايي بنويسم. براي ترغيب بچه ها وسال اولي ها به روزه گرفتن.........
*صبا*
چند دقيقه اي؟برنامه كودكه؟
يه مجري کودک هست، مياد اجرا مي کنه. داستاني ميخوان باشه. در حد يه صفحه
ايده خودم اينه که اون دختر بچه سال اولشه روزه ميخواد بگيره خيلي اطلاعات نداره. هربار ميره از مادربزرگ، خاله دايي، عمو... اينا ميره سوال ميکنه در مورد روزه گرفتن... اونام يه حديث يا اطلاعات تازه اي بهش ميدن... ولي نمي دونم از کجا شروع کنم...
*صبا*
ميتوني اينطوري شروعكني : اولش فكر مي كرد كار خيلي سخته و اصلا از عهدش بر نمياد، آخه اون هر روز كلي خوراكي و ميوه ميخورد و فكرش رو هم نمي كرد كه بتونه اين همه ساعت بي آب و غذا دووم بيار / بعد آرخش بهش ثابت مي شه كه هر كاري شدنيه و خدايي هم كه گفته روزه بگيريد، خودش كمك مي كنه
يکي ديگه قبلا نوشتم در مورد يه دختر سال اولي... تقريبا شبيه اين ايده اي که تو الان گفتي... :دي
چطوري به اين نتيجه ميرسه ولي؟:دي
*صبا*
اول از ديگران در مورد روزه گفتن مي پرسه و اونا مي گن كه شدنيه و خيلي سخت نيست / خودش هم بعد از افطار اول حس خوبي بهش دست ميده و تو كل روز ححس معنوي خوبي داره و شب اول مي فهمه كه مي تونه ادامه بده و اصلا اين حس رو تا حالا نداشته و مي خواد دوباره تجربش كنه
اينم ميشه... بايد پيدا کنم اون حديث يا روايتي که خدا خودش کمک ميکنه واسه روزه گرفتن:دي. توي ذهنت الان نيست منبعش؟
*صبا*
نه من اصلا در اين مورد روايتي نخوندم ، تجربه خودمو گفتم
زياد شنيدم منم اينو، احتمالا منبعي داشته باشه... دارم مي گردم...
ممنون از کمکت... :)
*صبا*
تازه مي گه اينم ميشه ... كل داستان رو برات گفتم ، بايد نصف پولشو بدي به من ، البته درصد بيشتري به ايده دهنده تعلق ميره حالا من بار اول نصف نصف حساب مي كنم كه مشتري شي :دي
اي جونم...... اگه راست ميگي اينايي که گفتي رو داستان کن:دي اون وقت همه پولش مال تو :)))))))
البته اين کار خيلي درآمدي نداره... يعني نمي دونم چقدره واقعن.
*صبا*
حيف كه وقت ندارم وگرنه داستان تحويلت مي دادم، جدي مي گم / هر وقت پولتو دادن نفص نفص / اوكي؟
اگه از ايده ت استفاده کردم، حتما :))
فعلا که دو ماهه پول نگرفتم... آس و پاس شدم...
*صبا*
الهييييييييي جدي گرفتنت منو كشته :) / من ديگه برم سحري بخورم تو هم برو نون و پنيري چيزي بخورتا فردا ضعف نكني / خدانگهدار / التماس دعا
ممنون از اين که وقت گذاشتي... غذا هست ميل ندارم ولي ميوه ميخورم :دي. قربونت. التماس دعا..
*صبا*
خواهش مي كنم / محتاجيم خواهر :)
امشب ولي ديگه غذا درست کردم :))
*صبا*
خوبه :) خداروشكر
:دي
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top