پيام
+
برگي زرد از درخت روبرويم فرو افتاد
هنگاهي که بر زمين دراز مي کشيد
از او پرسيديم: آيا برمي گردي؟
گفت: نه ... همه به من مي پيوندند.

لعل سلسبيل
92/2/26
لعل سلسبيل
شعر از طلال الرشيد/ ترجمه طاهري
*صبا*
اوه چه خارجي ... :دي
لعل سلسبيل
آررررررررره عربيه:دي
همسايه خورشيد
عجب برگ فرهيخته اي :-))))))))))))))))))) اييييييييييييييييييييييش
*صبا*
عربي هم خاررررررررررررررجيه؟ :دي
لعل سلسبيل
با لحن پسر خاله: خوب مگه چيه؟!
لعل سلسبيل
صبا:)) تو هم خوب مگه چيه؟؟؟؟؟؟؟؟
*صبا*
با لحن پسر خاله: با کي بودي؟
*صبا*
سواله ... جمله خبري نيست که تو سوال بپرسي :))
لعل سلسبيل
با تو و آقاي پاکدل:دي. من سوالو با سوال جواب ميدم خب!
*صبا*
آهان بله ... :)
لعل سلسبيل
بهله بهله...
*صبا*
اوهوم اوهوم ...
لعل سلسبيل
:دي :دي
*صبا*
هه هه
لعل سلسبيل
مي بيني؟ دستي دستي دارم فيد خودمو تخريب مي کنم!:)))
*صبا*
عزيزم فيدت تو همون نظر دومي تخريب شد، حواست نبد :دي ... راحت باش ما الان روي آوارها فيد نشستيم :دي
لعل سلسبيل
از دست تو!! بادوم و توت و اينا نميخواي ديگه؟ نه؟!
*صبا*
بخوام هم ديگه فرقي نميکنه ... ديگه شناختمت ، سعي نکن منو گول بزني :دي
لعل سلسبيل
:دي چمه مگه؟!
*صبا*
خشنته مگه
لعل سلسبيل
:))))))
شهر خدا
http://heyaat.parsiblog.com/Feeds/6753165/
*صبا*
:)
مهدیا313
برگ کتابي که خاطرات عمر چند ماهه اش در اين زمان به پايان رسيده و اکنون ماموريتش را به خوبي به مقصد رسانيده جاي دارد از خود بپرسيم ما چه کرده ايم در زمان پاييزي (مهديا313)
لعل سلسبيل
:)