سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لــعل سـلـسـبیــل

خسته شدم از سرشاخه ماندن... هرچه تاب می خورم و خود را به دست باد می سپارم ؛ رها نمی شوم از این شاخه ها که سخت مرا گرفته اند. احساس سیبی نیم خورده را دارم که میان جاده ای رها شده باشد. احساس سیب کرم خورده ای را دارم که پسش زده باشند.
نیمی از من گم شده است. این کشف نخستین من است.  فریاد می زنم:« آی نیمه ی گمشده ام!  سیبت را تنها گاز زدی که این گونه از هم جدا افتادیم؟». احساس عطش می کنم ، عطش دارم برای رسیدن به بوسه ی نخستین. پروانه ای می شوم. پر پروازم بالهای بهشتی ات است که گوشه ی دلم جا گذاشتی ... بهار را ندیده ام اما می دانم که هیچ فصلی بدون تو بهار نیست. دنبال بهار دستهایت می گردم که ببویم و مست شوم و ذوب شوم در آهنگ گشوده ی آنها ... که بیابم راز آفرینش را در بند بند نوازش گرشان ... که  تحسین کنم احسن الخالقینشان را ... که ببینم معجزه ی آن دستان سبز را روی ساقه ی این زندگی تکیده ام .
با من یکی شو! پرم کن ‌، کاملم کن ، گرمم کن ... چقدر دلم می خواهد گم شوم در بوسه های تو ،‌چقدر ...


نوشته شده در پنج شنبه 88/7/9ساعت 12:5 صبح توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |

Design By : LoxTheme.com