سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لــعل سـلـسـبیــل

تنها چاره اش یه شیشه روغن ورنی بود و یک قلم موی تازه نفس و رنگ ندیده . دیگه نهایت خوش خدمتیشون به اون تابلوی نقاشی می تونست یه قاب چوبی ارزون قیمت باشه که جلوه و زیبایی اون تابلوی نقاشی رو چندین برابر می کنه .

هیچ درک نمی کردم که چرا تابلوی بیچاره رو اینقدر بالا زدند که آدم گردن درد می گرفت تا نگاهش بکنه و بدتر از همه اینکه لای پلاستیک پیچیده بودنش ، لای این جلد دفترا . عجیب تر از همه اون کدوم هنرمند بی ذوقی بود که امضاشو پای اون اثر نذاشته بود ؟ دیگه بدتر از همه اینکه اون هنرمند تابلوشو هدیه داده بود ! این نهایت احجاف در حق اون تابلوی نقاشیه چون گیر آدمای هنر نشناسی افتاده بود . یادم به داستان کوزت و خانم تناردیه ! ( اگه درست نوشته باشم !‌) افتاد و  بی اختیار تنم لرزید !

از هنرمندایی که اسم و امضاشونو پای اثرشون نمی ذارن خوشم نمی یاد و اصلا هم از کارشون سر در نمی یارم .
آدم باید به کار خودش عشق بورزه ، اینقدر دوستش داشته باشه که  فریاد بزنه این اثر مال منه ! مال مال مال من و فقط من تونستم خلقش کنم !
امضا :
هاجــر زمــانی


نوشته شده در چهارشنبه 86/6/14ساعت 2:19 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |

Design By : LoxTheme.com