• وبلاگ : لــعل سـلـسـبيــل
  • يادداشت : داستانك
  • نظرات : 39 خصوصي ، 48 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     
    سلام .خيلي زيبا بود آفرين

    بي مقدمه دعوت مي کنم
    سلام
    اولين بسته قرصهاي نشاط آور نوشته شد
    تشريف بيارين حضور و نظر قشنگتون رو خريدارم[گل]

    سلام قشنگ بووووووووووووووود

    سلام هاجر خانوم

    من ب روزم

    خوشحالم مي کنيد سر بزنيد

    راستي...

    با تبادل لينک موافقيد آيا؟

    عاااااااالللي بود
    سلام خيلي عالي بود
    اينم يه دست دسته جمعي برا نويسنده اين وبلاگ راستي خوشحال مي شم يه سري هم به ما بزني به اميد ديدار
    عشق اول رااگر بشماريم ازچند جمله ي معدود تجاوز نمي کنه اما سزاوار است درمقابل آن سرفرود آوريم . دستت درد نکند.
    + نم نم 


    من هنوز به پست قبلي ات فکر مي کنم

    به وحشي که ازش دور مونديم

    از وقتي که خوندم همه اش تو ذهنمه

    به روزم با طبيعت ما مردم شهر نشين

    سلاام

    ممنون از درخواست دوستيت...

    وبلاگ زيبايي داري

    به زودي خدمت ميرسم و تمام مطالبو ميخونم...
    عجب ذوق سوسولي! شنيده بودم نويسندگان ذوق پوست کلفتي دارند و گرنه نويسنده بشو نيستند توي اين دنيايي که از صد نفر نود و نه تاش منتقد است و يکي اش نويسنده. خدا رحمت کند علامه زرين کوب را. کتاب شعر بي نقاب شعر بي دروغ را حتما بخوان. آورده است: اعرابي را گفتند چرا شعر نمي سرايي؟؟ گفت آن چه هست را نمي پسندم و آن چه مي پسندم دست نمي دهد!! چخوف منتقدان را مگس هايي مي داند که وز وز مي کنند چون کار ديگري بلد نيستند و... به هر حال ذوق که سوسول نمي شه!!!
    سلام
    داستان زيبايي بود .
    ممنون که به من هم سر زديد . و البته با نظراتتان خوشحال تر هم مي شويم .
    موفقو باشيد .

    اونوقت قوه انتقادپذيريتون اون موقع کجا بود؟

    تبريک ميگم بهتون!خيلي قشنگ و پر محتوا مي نويسيد خانم زماني:)

    من هيچ استعداد نويسندگي ندارم:دي./توي وب همراه اخرم فقط عکس ميذارم!(عکس هاي که خودمون گرفتيم)

    توي وب خط نوشتم، ريز نوشت مينويسم که زياد محتوا نداره

    http://aliyazdani.parsiblog.com/

    فرصت کنم بقيه مطلب هاتون را حتما نگاه ميکنم:)

    موفق باشيد


    اين ديگه چيه.عجب نوشته سرد.وبي مزه اي است.بي سليقه
    سلام به نويسنده ي بسيار خوب ، خانم زماني . خدا مي دونه چقدر ازاين داستان لذت بردم . عالي عالي عالي بود . همان طورکه نيما درمورد شعر مي گه بايد مثل يک ساختمون باشه که نشه يک خشت ازش برداري يا بهش اضافه کني ، اين داستان هم هم از نظر زبان و هم پرداخت و...از هرنظر درحد کمال زيبايي بود. اگرچه شب گذشته به طور گذرا وقتي اونو خواندم ، مختصري احساسم را درموردش گفتم ولي حيفم اومد اين بار ، احساس شادماني خودم رابا خواندنش دريغ کنم . درود بر قلم تواناي خانم زماني .
       1   2   3   4      >