سلام
متن نا اميد كننده اي كننده اي بود خصوصا از هاجر زماني . ان هم هاجري كه ساعت ها باهم به گفتگو و بحث مي نشستيم اما خب چه مي شه كرد شايد در اين چند روزه خيلي چيزاي جديد اتفاق افتاده كه دنياي فكري و تفكر تغيير مي كند البته اين چيز عجيبي نيست چون با يه كتاب خواندن تفكر انسان از ان رو به ان رو مي شود .
نمي دانم قصه عشق چيست شايدم بدانم اما خب ايا انسانهايي كه عشق زميني ندارند و فقط اسم عشق را شنيدند بايد با چنين تفكري كه آرزوي مرگ بكنند . زندگي شيرين تر است چون انسانهاي با تكامل وقتي در زندگي دنيايي به تكامل رسيدند مرگ برايشان شيرين تر مي شود اما اگر تفكر را طوري پيش ببري كه خودت را با ان وقف ندهي هيچ چيزي برايت شيريني ندارد
هاجر بلند شو و تفكرت را تغيير بده كه مي دانم اين تفكرت نيست اين احساست هست حداقل شناختي كه مي توانم ازت داشته باشم .
شب خوش و گرم گرم باش در اين سرماي زمستاني برفي