سلام
خيلي وقت بود وبگردي نكرده بودم، الانم خيلي وقت نداشتم! يه سر زدم به وبلاگم و لينك دوستان و ياد نوشته هات هواييم كرد، اومدم و البته به موقع هم اومدم... انصافي ذهن پوياي داري، نذار از دست بره ... ميگم اين جناب صدرا خان راست ميگه، منم همين به ذهنم رسيد يعني سر اين علامته طرفه 5!! شايد همه رو خورده و اشتهاش بيشتر از اين حرفاست 5 رو هم ميخوره و بازم سير نميشه، حريف ميخواد!! دور و برمون زيادن....
سلام عزيز.
اينجانب با افتخار شما رو به يک موج وبلاگي دعوت کردم. اهل شرکت در موج ها هستي؟ اگرم نيستي اين يکي اجباريه!!
بسيار زيبا و روان بود ..
مدتها بود چنين متني را نخوانده بودم .. البته مدتي هم هست فرصت متن خواندن نميكنم!
اما به هر حال لذت بردم از شيوايي قلمتان
زلال باشيد
يا حق
چه صحنه ي نبردي!!
خشونت؟؟؟ اون هم سر کلاس بچه هاي ابتدايي؟؟!!
بايد اين معلم خلاق رو مورد تشويق قرار داد...!
اما خب... تخيلات بچه ها بيش از اندازه با بزرگترها متفاوته. کاريش هم نيمشه کرد.
حالا موفق شدي بفهمي بزرگتر چيه و کوچکتر چي؟!
سلام لعل
اين نوشته شما هم مثل همه نوشته هاي شما قشنگ بود و جذاب
موفق باشيد
هه! فكر كردي! خودم اولم. تازه من سركشيدم و اومدم يعني عين اون كوسه ماهيه همو رو قرچ قرچ خوردم. نوش جونم. يه ليوان آب؟ هي با شمام. يه ليوان آب بده تا تو روهم نخوردم
راستش من يه خورده گيچچچچ شدم شايدم از ضهف آي كي هو و اينا باشه وقتي 5>1 باشه دهن كوسهه مه داره 5 چاقالو رو قورت ميده! يعني انگاري يكه داره پنجه رو ميخوره! البته اون قديما فرق ميكرده شايد. تازه يكي ميگفت من سال 42 با دو نفر دعوام شد. پشت سرشم آب دهنشو قورت داد و گفت البته دو نفر سال 42. اون موقع دو نفر خيلي بود!
آخ سلام ببخشيد