لــعل سـلـسـبیــل
درد صفت نمی خواهد. خود درد همه اش صفت است. باید بگویی درد خالی. هرچند که درد اصلا خالی نیست و کلی درد دارد با خودش ! درد شناسنامه نمی خواهد. می گیرد و ول می کند. می آید و می رود. هیچ کسی هم نمی داند کی به دنیا آمده و کی هم خواهد مرد. درد شناختن نمی خواهد. برای شناخت درد نیاز نیست زیاد بشناسی اش. وقتی آمد خودت دستت می آید که چه موجودی است! نمی خواهد دنبال درد بگردی تا پیدایش کنی و ازش اصول دین کسب و کارش را بپرسی. وقتی انتظارش را نداری سراغت می آید به بهترین وجه خودش مهمانت می شود. مهمان دردناکت! درد آرام گاه نمی خواهد چون در بدن هیچ بندهی خدایی آرام نخواهد گرفت که آرامش را هم ازش سلب خواهد کرد. درد تلفن همراه نمی خواهد ، همیشهی خدا در دسترس است. درد قوم و خویش نمی خواهد، همین که همیشه همراه مرض می آید برای هفت پشتمان کافی است. درد خانه نمی خواهد. هر شب می رود توی جلد یک نفر و پدرش را مقابل چشمانش می آورد. درد زن و بچه نمی خواهد. حالا که یک نفری سراغ آدم می آید چقدر وحشتناک است، چه برسد به خانوادگی! درد مزد نمی خواهد. خودش می رود مزدش را از دکتر ها می گیرد. درد تبعیض حالی اش نیست. خِر همه جور آدمی را می گیرد. پولدار بی پول زشت، زیبا.
Design By : LoxTheme.com |