سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لــعل سـلـسـبیــل

مامان بزرگ نی نی خاله زهرا را خیلی دوست دارد. با این که هنوز دندان ندارد من بهش پسته می دهم تا دلش درد بگیرد، گریه کند و جیغ بکشد. آن وقت مامان بزرگ هم کمتر دوستش داشته باشد.

رضوان، دخترخاله ام یک عروسک خیلی قشنگ دارد. وقتی می روم خانه‌ی خاله، رضوان فقط با عروسکش بازی می کند. من موهای عروسکش را می کنم تا زشت و کچل بشود و هیچ کس دوست نداشته باشد با او بازی کند.

خانم معلم نقاشی های «سپیده» را خیلی دوست دارد و همه اش بهش می گوید آفرین. وقتی سپیده حواسش نیست من دفترنقاشی اش را خط خطی می کنم تا دفترش کثیف بشود و کسی نقاشی‌هایش را دوست نداشته باشد.

مامان همیشه می گوید داداش محمدم، خیلی با انضباط است. من کوک ساعتش را جابه جا می کنم تا دیر از خواب بیدار شود، مامان بهش بگوید ای بی انضباط و کمتر دوستش داشته باشد!

با اینکه مامان بزرگ نی‌نی خاله زهرا را کمتر دوست دارد، رضوان یک عروسک زشت دارد، دفتر نقاشی سپیده خط خطی است و داداش محمد بی انضباط شده است، اما کسی مرا بیشتر دوست ندارد.

« این طنز کودکان را به یاد مرحوم منوچهر احترامی نوشتم ، روحش شاد»


نوشته شده در دوشنبه 88/4/29ساعت 1:18 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |

Design By : LoxTheme.com