لــعل سـلـسـبیــل
عینک آفتابی ام شکست، از امروز آفتاب به چشمهایم زور خواهد گفت.
عینک آفتابی ام شکست، آفتاب پر نور، غاصب فلسطین چشمهای من است.
عینک آفتابی ام شکست، خوب شد وگرنه خورشید از حسادت منفجر میشد.
عینک آفتابی ام شکست، یعنی روزی خاطراتم از پشت دنیای عینک هم خواهند شکست؟
عینک آفتابی ام شکست، حالا چه کسی دست چشمهایم را در دست خورشید میگذارد؟
عینک آفتابی ام شکست، اما ماه، هنوز این را نفهمیده است.
عینک آفتابی ام شکست، برق چشمهای عاشقام را کجا پنهان کنم تا دلم رسوا نشود؟
عینک آفتابی ام شکست، حوصله ندارم با خورشید قدم بزنم.
عینک آفتابی ام شکست، احساس میکنم آفتابپرست از من خوشبختتر است.
عینک آفتابی ام شکست، باید بروم و دل خورشید را بدست بیاورم.
Design By : LoxTheme.com |