لــعل سـلـسـبیــل
بگذار نباشی پ.ن: اینها شعر نیست، شکل شعر نوشتم!
امید هم رفته باشد؛
کلون در تنهاییم
از بی
کسیست که زنگ خورده.
*
آسمان ابری بود، نبود، نمیدانم
همه حواسم پی رفتن تو بود.
*
قهر؛
قهر
تا وقتی برگردی.
*
هیچ وقت در هاگوارتز درس نخواندم اما
جادوی چشمهایت را
پیش از اینها فهمیده بودم.
*
تازه دنیا آمده بودی
من خودم را برای تولد به آب و آتش میزدم
تا در قرن تو متولد شوم.
هاگوارتز؛ مدرسهی جادوگری هری پاتر.
پ.ن: از استاد محبوبی به خاطر یادداشت «دنیای یک هلوی خیال پرداز» در بلاگشون تشکر میکنم.
نوشته شده در دوشنبه 90/2/19ساعت
2:3 صبح توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |
Design By : LoxTheme.com |