سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لــعل سـلـسـبیــل

قانع نبودم
برعکس تو
من همه­ی تو را
تو هیچ مرا
خواستی 

تازگی فاتحه زیاد می­خوانم
دیروز رفتنت
امروز دلم

ناجی آخرش می­آید
اما نه در قصه ما

عزیزم­ها و دوستت دارم­هایی که نگفتی
شب­ها مار می­شوند
می­خزند توی خوابم
دور گردنم

به خاطره­هایی که فرصت نشد بسازیم
سوگند...

فریاد می­زدم:
مرا اهلی کن!
توجه نکردی
امروز کتاب­خانه­ات را دیدم
«شازده کوچولو» نداشتی

ساده می­نویسم اما
ساده­ام نگیر

دست­کم می­دانی یعنی چه؟
یعنی دست من که همیشه تو را کم دارد! 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/2/19ساعت 10:21 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |

Design By : LoxTheme.com