سفارش تبلیغ
صبا ویژن


لــعل سـلـسـبیــل

داشتم یادداشت­های قدیمی­ام را مرور می­کردم که چشمم افتاد به این یادداشت به قلم یکی از آبجی­های خوب هم­وبلاگستانی­ام در مورد شخص خلاف­کاری به اسم من:

دست­هایش بوی گل می­داد (منظور منم)، به جرم چیدن گل می­خواستم مشتی مستقیم نثار صورت زیبایش کنم اما گذشتم!
زیباست اما زیبایی­های طبیعت را نابود می­کند، کوچک­ترین جرمش همین محو گل­ها از چرخه­ی طبیعت است...
لجباز و یک­دنده است و به هیچ صراطی جز خنده مستقیم نیست...
هلوی بی­عمل قصه­هایش خودش است!
چهارشنبه، 28/2/90

دست و گل

دست و گل

 


نوشته شده در سه شنبه 91/4/6ساعت 11:11 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |

Design By : LoxTheme.com