لــعل سـلـسـبیــل
کمی دانه بپاش و برایم لب پنجره توی دَر یک شیشه به درد نخور، آب بریز. به برگهای گلدانت آب اسپری کن و اجازه بده تا بوی تازگی برگها و غنچههای امروز، گلهای فردا؛ آپارتمان نقلیات را وردارد. لب پنجره بنشین و به آسمان خیره شو، میآیم، بالاخره... اما اگر شک داری که دیگر پرندهی تو نیستم، تمام راه آمده را برمیگردم.
پرندگی ام را باور نداری؟
نوشته شده در پنج شنبه 91/4/8ساعت
2:45 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |
Design By : LoxTheme.com |