لــعل سـلـسـبیــل
خدایا! /هاجر زمانی/ جوانه غذا، اسفند فروردین 91
«این روزها در آگهینامهها، تبلیغات جالب توجهی به چشم میخورد»... کلینیک ترک اعتیاد «نه کربو، نه هیدرات». اصل خبر: چاپ شده در ماهنامه «مهیار»، بهمن ماه 90، هاجر زمانی
بهار دارد میآید؛ بچهها کاری ندارند که «عود» به چه درد میخورد، از کجا آمده، تاریخچهاش چیست؟ خستهام از این کویر، این کویر کور و پیر *شعری از قیصر امین پور به یاد دکتر شریعتی این روزها وقتی چیزی هیجان انگیز پیدا میکنم، جاندار و بیجانش فرق نمیکند، ناخودآگاه ذهنم کشیده میشود که قسمت غیر هیجانیاش را ببینم. زمانی را میبینم که برایم تکراری و فاش شده است. مثل کتاب یا فیلمی که از اول آخرش را میدانی. این روزها هیچ چیز سر ذوقم نمیآورد، این روزها هرچیزی که کشف میکنم توی دل التماسش میکنم که تو رو خدا زود برایم کهنه نشو! لو نرو! تکراری نباش!
گربهی بیپناهی توی کوچه ناله میکند. برف و باران نمیآید، اما شاید گرسنه و سرمازده باشد... من که میو میو میکنم، موشا رو شکار میکنم برات همان ننه پیرزن دل رحمی باشم که همه را توی خانه فسقلیاش جا میدهد و از وق وق سگه و جیک جیک گنجشکه هم سرسام نمیگیرد.
امروز خیلی خسته شدم
چون به مامان و بابا
در خانه تکانی کمک کردم.
خانه حالا از تمیزی برق میزند.
خدایا!
تمیزی، احساس خوبی به آدم میدهد.
همه آن را دوست دارند.
هیچ کس آلودگی و کثیفی را دوست ندارد.
از تو ممنونم که تمیزی و پاکیزگی را آفریدی
ای خدایی که زیبایی و زیبایی را دوست داری!
کاری کن همهی دنیا
پر از زیبایی و تمیزی بشود.
بدون بازگشت و مبارزه با وسوسه و دائمی
ترک اعتیاد تضمینی ماکارونی رشتهای و فرمی و سوپی و سوپی کمتر از یک ماه. در صورت استفاده از این پکیج، ترک اعتیاد آش رشته را مجانا دریافت خواهید کرد.
ترک اعتیاد هرنوع کیک و کلوچه و شیرینی خامهای و نوشابه خانواده و قوطی. سنتی و مدرن، کیلویی و بسته بندی شده. کاملا واقعی و بدون درد.
ترک اعتیاد تهچین و تهدیگ وکته، تحت نظر افرادی که سالها سابقهی ترک در این زمینه را دارند به همراه کلاسهای روانشناختی « چرا نباید بیشتر از یک کفگیر پلو بخورم؟».
طعم واقعی آبگوشت بدون ترید نان اضافی و در حد یک کف دست نان سنگک را فقط و فقط از ما بخواهید.
به اندام قبل از اعتیاد خود برگردید و جوانیتان را کنار ما بازیابی کنید.
خطر اعتیاد به کربوهیدراتها برای خانوادهها جدی است، لطفا با ما تماس بگیرید.
کارشناسان تغذیه هشدار دادند: مواد غذایی سرشار از کربوهیدرات مثل سیگار و دخانیات اعتیادآور هستند. علاقه و گرایش افراطی به کربوهیدراتها یک نوع اعتیاد است و باید با آن مبارزه کرد. استفاده از مواد غذایی فراوری شده، مثل نان سفید، شیرینیها و شربتها و نوشابههای گازدار باعث بروز چاقی مفرط میشود. این مواد با بالابردن قند خون، همان نواحی از مغز را تحریک میکنند که با اعتیاد به نیکوتین در ارتباط است.
اگر این را تقویم نمیگفت، از سیبزمینیها و پیازهای جوانهزده توی سبدشان و جنب و جوش مورچهها هم متوجه میشدم.
فقط کاش مارمولکها یک کم دیرتر از خواب بیدار میشدند!
خواص مراقبهایاش برایشان جذابیتی ندارد.
انرژی منفی هم ندارند که عود محترم با دود کردنش بخواهد دورش کند.
از رایحه و عطر سردرنمیآورند، از هیچ بویی سردرد نمیگیرند.
همین که چیزی آتش بگیرد و بسوزد و دود کند، چشمشان را میگیرد و میرود توی قسمت سرگرمی ذهنشان.
آنوقت یکی دو ساعت توی حیاط بالا و پایین میپرند و دود بازی میکند. دود توی حلق و چشمشان برود، جیکشان درنمیآید، برعکس میخندند و توی دودهای پیچ و واپیچ، شکلهایی میبینند که هر بزرگتری خودش را بکشد هم، نمیتواند ببیند!
این هبوط بیدلیل، این سقوط ناگزیر
آسمان بیهدف، بادهای بیطرف
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر
ای نظارهی شگفت، ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر، ای هنوز بینظیر
آیه آیهات صریح، سوره سورهات فصیح
مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان، مثل گریه بیامان
مثل لحظههای وحی، اجتنابناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف، پشت میلهها رها
این منم در این طرف، پشت میلهها اسیر
دست خستهی مرا، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خستهام از این کویر
روز و شب برایم یک اندازه نور دارد، غذایم ساده شده است، دو سه قلم خوردنی را بیشتر با هم قاطی نمیکنم. قورمه سبزی که میبینم برایم پیچیدگی فرمولهای فیزیک مغناطیس را دارد در مقابل یک دو دوتای ساده. این روزها کافکای «موراکامی» هستم در هزارتوی دست ساز عجیب غریبی که خودم را تویش گم کردهام تا کسی پیدایم نکند، با پیشگویی مسخرهای که مثل کیف کولی گندهام، شاید هم سنگ سیزیف همه جا با خودم حملش میکنم. پیشگویی سادهای که به حلقم چنگ میزند و روی سینهام میکوبد و دردی مثل داستان ننوشتن دارد؛ تو در تمام عمر تنها خواهی ماند...
عادت به تنهایی... این دیگر از آن حرفهاست!
یکهو یادم به ننه پیرزن توی قصه افتاد که به گنجشک و کلاغ و گربه و بزه و مرغ پاکوتاه و هاپوی نازنازی توی خانهاش جا داد. دلم میخواست همان ننه پیرزنی باشم که اگر یک بار به خانهاش رفتی دیگر دلت نخواهد از آنجا بیایی...
من که مع مع میکنم، سطلتو پر شیر میکنم برات
من که قد قد میکنم، تخم دو زرده میذارم برات
من که جیک و جیک میکنم برات، صبحا از خواب بیدارت میکنم، بذارم برم؟
خدا را چه دیدی؟ شاید فردا شب هم در خانهاش را به روی مهمانهای ناخوانده باز بگذارد تا باز هم مهمان جیک جیکو و واق واقو برایش بیاید...
باید همین روزها بروم آزمایش خون بدهم که ببینم درجه خودخواهیام چند است، شاید از حد مجاز بالا رفته و بیخبرم...
اما حالا احساس میکنم چقدر این روزها دل رحم نیستم، محبتم را از صغیر و کبیر و از موجودات کوچکی که زبان ما را بلد نیستند، قایم کردم...
احساس گناه مثل جیک جیک گنجشک توی سرم شروع میشود و به سمفونی قارقار ختم میشود....
Design By : LoxTheme.com |